۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

بال بهشتی


خدایا شکرت بخاطر الطاف بی حد و مرزت به من.خدایا ممنونتم به خاطر همه چیز.به خاطر همه چیز.من دیگر پرنده ای با یک بال نیستم.خداوند به من یک بال دیگر هدیه داده.بالی که تا بهشت می توان با او رفت.

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

نمی دانم خوبم یا بد


مشغله هایم زیاد شده.آنقدرزیاد که حتی نمی دانم حالم خوب است یا بد.من دیگر حسام قبلی نیستم.الان بیشتر به بی خانمان بودنم علم پیدا کرده ام آخه دنیا سراب است، و حالا تو بیاب پرتقال فروش را!

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

دادگاه جای بدی نیست.




من مانده ام که چرا به اتهامات فرزندان آقای هاشمی یا پسران جناب ناطق یا این همه افرادی که در فضای بلبشو و به اعتقاد من دور از اخلاق جامعه شایعات زیادی پیرامونشان است رسیدگی نمی شود.این را نه به خاطر این می گویم که دوست دارم ایشان محکوم شوند،بلکه به این علت می گویم که حقیقت نمایان شود.اگر این افراد مجرمند باید محکوم شوند و وابستگی و هیچ چیز دیگری نباید مانع آن شود چه اینکه طبق اصول 20و19 قانون اساسی همه افراد در برابر قانون یکسانند حتی رهبر(اصل 107). واگر متهم نیستند باید زمینه ای فراهم شود که این ها سرشان را بالا بگیرند و حتی اعاده حیثیت نمایند.و این دو امر محقق نمی شود مگر در دادگاه.طرح این مسئله در دادگاه حق دو طرف است و به اعتقاد من نه تنها مدعی العموم یا شاکی خصوصی باید بر آن اصرار داشته باشد که متهم نیز باید از آن استقبال کند.اساسا تصور غلطی از دادگاه دارد و فکر می کنیم هر کسی که به عنوان متهم یا خوانده به دادگاه می رود حتما ریگی در کفش دارد.در حالی که این تصوری اشتباه است.خیلی اوقات حکم دادگاه سوتفاهم هایی که ممکن است مدت ها موجب کدورت شود را حل کند.دادگاه محک است و بهترین و تنها جا برای مطرح شدن خواسته ها و شکایات.طرح اتهامات در منظر افکار عمومی نتیجه ای جز التهاب و بی اخلاقی ودر درجه حاد آن آنارشیسم ندارد که مسلما درست نیست چه آن که حضرت امیر می فرمایند:«لابد من امیر ام من عادل او فاجر».و وای بر ما و جامعه ما اگر چند در صد از این شایعات که ما آنها را در افکار عمومی بسط می دهیم خلاف واقع باشد.گناهی بزرگ و نابخشودنی.قرآن می فرماید این مسئله اگر پیش شما کوچک می نماید در پیشگاه پروردگار بسیار عظیم است.بهترین کار در شرایط کنونی رسیدگی به اتهامات این افراد است البته در فضایی دور از جنجال و هیاهوهای رسانه ای.

صحبت های آقا و برداشت های گلچین شده ما


شاید برای کسانی که آشنایی هرچند کمی با فضای سیاسی کشور دارند،پیش بینی تیترهای خبرگزاری ها و روزنامه ها در رابطه با صحبت های آقا در دیدار با دانشجویان کار سختی نباشد.


هر کدام از خبرگزاری ها و روزنامه ها آن قسمت از صحبت های رهبری که به افکار خودشان نزدیک تر است را تیتر می کنند.محال ممکن است که مثلا رجانیوز این جمله را تیتر کند که:«در قضایا افراط وجود نداشته باشد.تندروی انسان را به پیش نمی برد.»یا محال است که اعتماد تیتر کند که:«دشمنان به این راحتی ها دست بردار نیستند.صحنه گردان هایی دارند صحنه گردان هایی هم پیدا می کنند.»عادت کرده ایم که با پیش داوری های قبلی خود با امور مواجه می شویم.«تومنون ببعض و تکفرون ببعض».برای مثال عرض می کنم که گاهی قرآن را تورق می کنیم که از آن آیاتی پیدا کنیم تا ایده از پیش تعیین شده خود را به زیور کلام وحی بیاراییم،و گاهی زانوی تلمذ در پیشگاهش می زنیم و قلب خود را بدون هیچ پیش داوری و حب و بغض پذیرای مفاهیم و القائات قرآن می نماییم.من نمی خواهم صددرصد گونه اول را رد کنم ولی گونه دوم شیوه بهتر و نزدیک به صواب تری است.


توجه کامل به تک تک جملات رهبری و عدم اعتنا به تاویل و تفسیر آن قسمت هایی که معنای متبادر شده آنها با افکار ما صددرصد عجین نیست چیزی است که باید به آن توجه شود.


متاسفانه این چند مدت بی توجهی مزمنی نسبت به اصول 22،34،37و... خیلی از تحلیل های ما را در بر گرفته است.اصولی که تنها از قوانین وضعی نیستند و ریشه در ژرفای عظیم تعالیم اسلامی دارند.به عبارتی دیگر این اصول،اصول مدون شده شرع اند که سرپیچی از آن حرام و مخالفت با پروردگار است.و این چیزی نیست که زیبنده فعالان سیاسی حکومت اسلامی باشد.


آن صحبت هایی که دوای درد ماست و باید بنوشیم هر چند به کام ما تلخ است را مرور می کنیم:


*رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سخنان چند نفر از دانشجویان درباره لزوم برخورد و محاکمه مجرمان پشت پرده حوادث اخیر خاطرنشان کردند: در مسائلی با این درجه از اهمیت، نباید با حدس و گمان و براساس شایعه حرکت کرد.


*همه مطمئن باشند که در مقابل جرم و جنایت هیچگونه اغماضی نخواهد شد اما در مسائلی به این اهمیت، دستگاه قضا باید براساس دلایل محکم قضاوت کند و حتی اگر برای بسیاری از شایعات، شواهد و قرینه هایی وجود داشته باشد این شواهد نمی تواند مبنای قضاوت قرار گیرد.بنده هم خیلی از این شایعات را می شنوم.بعضی از این شایعات هم ممکن است مطابق واقع باشد اما اینها نمی توانند اثبات کننده جرم باشند.


*ایشان با تشکر و تقدیر از خدمات پلیس امنیت، پلیس انتظامی و بسیج خاطرنشان کردند: این خدمات بزرگ نباید موجب رسیدگی نکردن به برخی جرائم شود و اگر کسی با وابستگی به هر کدام از این سازمانها، تخلف و جرمی مرتکب شده، باید کاملاً رسیدگی شود. (ایشان از برخی از این اعمال با عنوان جنایت نام بردند.)


*من چیزی را که برایم اثبات نشده را نمی گویم.شما هم نباید بگویید.


*عده ای، ظلم بزرگی را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامی شد و هتک آبروی نظام در مقابل ملتها را نادیده می گیرند و مسئله کهریزک یا کوی دانشگاه را قضیه اصلی قلمداد می کنند اما این نگاه، خود یک ظلم آشکار است.


*طراحان حوادث اخیر، صحنه گردانانی دارند و صحنه گردانان دیگری نیز پیدا می کنند.


*در قضایا افراط وجود نداشته باشد.تندروی انسان را به پیش نمی برد.

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

بدون شرح


بخشی از صحبت های دیروز آقا:دل‌هایی که پیام مهم قرآن را دریافته‌اند، به خاطر اغراض و مسائل شخصی، وحدت عظیم ملی را برهم نمی‌زنند.

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

خاک بر سرم.




باید دست هایم را می شستم.در زمانه ی فراگیری آنفولانزای خوک ها بدون شستن دست نمی شود پای سفره نشست.


سفره رمضان پهن شد و من هنوز دست های را نشسته ام.

۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

دوستان حزب اللهی من لطفا هشیار باشید.


چند روز قبل در کلاس جریان شناسی یکی از آقایان با لحنی خاص نظر من را در مورد آقای جوادی پرسید.چند هفته قبل هم یکی از فعال ترین دانشجویان دانشگاه شیراز همین سوال را از من پرسیده بود و دیشب هم دوست دیگری که او هم از از فعالین دانشجویی است همین پرسش را مطرح کرد.مهم نیست که من چه جواب دادم.مهم طرح این نوع پرسش ها آن هم با لحن ها و موضع گیری های خاص است.مهم خدشه دار شدن احترام و شانیت مراجع آن هم بین انسان های به اصطلاح حزب اللهی است.مهم این است که چه می شود عده ای حتی از مرگ اقای بهجت ...(بگذریم،خیلی چیزها صلاح نیست گفته شود).

صحبت های حضرت امام در این زمینه بسیارروشنگر است.صحبت هایی که بسیار زیادند و اگر کسی آنها راجمع کند در حد یک کتاب می شود.فقط یک نمونه که امروز در تابناک دیدم را می نویسم:
«فحش دادن به مراجع بزرگ ما را كوچك فرض مى‏كنيد؟ اگر به واسطه بعضى از جهالت‌ها لطمه‏اى بر اين نهضت بزرگ وارد بشود، معاقَبيد پيش خداى تبارك و تعالى؛ توبه‏تان مشكل است قبول بشود، چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مى‏شود. مى‌شود كه اين اشخاصى كه ريششان را در اسلام سفيد كرده‏اند، اينها خداى نخواسته بر خلاف مصالح اسلام عملى بكنند؟ نمى‏شود آقا. اگر يكوقت اختلاف اجتهاد در كار باشد؛ مثل ساير مسائل شرعيه اختلاف اجتهاد در كار باشد، بچه‏ها و جوانها نبايد دخالت بكنند؛ خطرناك است؛ دشمن بيدار است. گمان نكنيد كه فحش به يك نفر است؛ فحش به يك جامعه اسلامى است، اهانت به يك جامعه اسلامى است، وَهْن وارد شدن بر يك جامعه اسلامى است.»

دوستان حزب اللهی من لطفا هشیار باشید.
پ.ت)البته پر واضح است که بار معنایی عالم و مرجع بار معنایی خاصی است که بر هر مصداقی منطبق نمی شود.

۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

عیدتون مبارک





اگه فردا آقا بیایند کدام یک از ما ظرفیت و توانایی این را داریم که مثلا وزیر فرهنگ دولت کریمه ی ایشان باشیم؟




قرار نیست که مدیران دولت آقا از فضا بیایند.قرار هم نیست که آقا همه کارها را از طریق غیر طبیعی و خارج از نظام سبب و اسباب انجام دهند؛وگرنه گسترس عدالت توسط ایشان این قدر سخت و با زحمت فراوان محقق نمی شد.انتظار فرج فقط ارادت زبانی نیست.انتظار فرج آمادگی همه جانبه برای مهدوی شدن است.



میلاد مولا و امید زندگیمون مبارک. از خدا خاضعانه می خواهم که به برکت این شب عزیز به ما توفیق مهدوی زندگی کردن را بدهد.

وظائف منتظران راستین



فرق انجمن حجتيه با سائر منتظران اين است؛ انجمن حجتيه به يك امامي كه در دسترس نيست، معتقد است.آن 313 نفري كه قيام مي كنند به همراه حضرت، شاگردان آن حضرتند كه وجود مبارك امام راحل يكي از آن 313 نفر مي تواند باشد. حضرت 313، شاگردي مثل امام دارد تا بتواند حكومت كلان جهاني تشكيل بدهد.
اين اوصاف سه گانه اي كه ما درباره حضرت ولي عصر(ع) معتقديم }يعني مصلح شخصي موجود موعود بودن{، در قبالش يك وظائفي هم متوجه ما مي شود. ما به مهدي قائم غائب معتقديم؛ فرق ما با انجمن حجتيه اين است. آنكه به غائب معتقد است، اگر آن حضرت ظهور بكند، در برابر آن حضرت مي ايستد؛ مثل اينكه در برابر شاگرد آن حضرت ايستاد ! ما به كسي معتقديم كه هم اكنون قائم است، ما را به قيام دعوت مي كند. ما اگر قياممان به كمال برسد، شبيه قيام يك امت در برابر رهبر غائي بشود؛ آنوقت آن غيبتش به حضور و ظهور تبديل مي شود. هر وقت ما لائق شديم، او ظهور مي كند. اين به عقل جمعي ما و به عمل جمعي ما وابسته است.
فرق انجمن حجتيه با سائر منتظران اين است؛ انجمن حجتيه به يك امامي كه در دسترس نيست، معتقد است.آن 313 نفري كه قيام مي كنند به همراه حضرت، شاگردان آن حضرتند كه وجود مبارك امام راحل يكي از آن 313 نفر مي تواند باشد. حضرت 313، شاگردي مثل امام دارد تا بتواند حكومت كلان جهاني تشكيل بدهد؛ اين گوشه اي از آن حكومت است.
قيام امام راحل،نمونه قيام حضرت حجت (ع) اينكه عدّه اي كه با آن حضرت مخالفت مي كنند، سر انجام او را شهيد مي كنند، به همين مناسبت است. او گرچه يملأ الله ب ه الأرض ق سطاً و عدلاً (1) امّا بدون درگيري نيست، بدون زحمت نيست. او هزارها برابر عفو و رأفت و عاطفه و مهرباني دارد، ولي يك چند جائي هم بالأخره قهر و خشم و غضب و اش دّاء علي الكفّار(2) و امثال ذلك را دارد؛ بالأخره هم آن حضرت را شهيد مي كنند. عصاره و نمودار و نمونه قيام آن حضرت همين قيام امام راحل و انقلاب اسلامي و اينها بود.
شما ديديد مردم ايران هيچ گناهي نداشتند. جرمشان فقط تشيع بود ! بيش از 300 باربه اين پاسگاه هاي مرزي غرب كشور حمله كردند؛ امام به مسئولان دستور داد، فرمود : اقدام نكنيد، قيام نكنيد، صرف نظر كنيد، ما با كسي در جنگ نيستيم، گذشت كنيد؛ تا از هوا و زمين و دريا حمله شروع شد ! ايران نه به كسي حمله كرد، نه خواهان حمله به كسي بود؛ و همه حملات را هم تا حد امكان تحمّل كرد. ديگر با اين انقلاب در افتادن، عليه اين انقلاب موضع گرفتن، امام را به رسميّت نشناختن، اين با انتظار يك رهبر قائم سازگار نيست !! اينها مشكلشان اين است كه به مهدي غائب معتقدند؛ ما به مهدي قائم غائب معتقديم. وقتي به قائم معتقد بوديم، وظيفه ما هم قيام است. هر روز آماده ايم، هر لحظه آماده ايم. وقت، مشخص نيست كه حضرت كي ظهور مي كند !
ضرورت آمادگي در ابعاد نظامي و فرهنگي توسط منتظران اين روايت نوراني را شايد دهها بار به عرضتان چه در نماز جمعه و چه در اينگونه از مجالس رسانديم كه وقتي از وجود مبارك امام صادق(ع) سئوال مي كنند : وظيفه منتظران چيست، انتظار يعني چه؛ فرمود: و اليع د احدكم قبل خروج ه ] كه آنجا به جاي ضمير، اسم ظاهر دارد[؛ قبل خروج ه و لو ب سهم. فرمود : همه تان قبل از ظاهر شدن آن حضرت آماده باشيد، و لو با يك تير. اگر كسي با اردوي رزمي ـ فرهنگي بسيج همكاري نكند، اهل بسيج نباشد، اهل مبارزات سياسي نباشد، اهل تير اندازي نباشد، اهل آموزش نظامي نباشد، اين چه انتظاري مي تواند داشته باشد ؟!
اين بيان نوراني امام ششم است؛ فرمود : اگر منتظري، ولو با يك تير خودت را آماده كن ! معلوم مي شود اگر اهل قلمي، قلمت بايد كار مجاهدان نستوه را بكند. اگر اهل بياني، بيان هم احد القلمين است، و قلم هم احد اللّسان ين است، بايد آن كار را بكند. اگر اهل نيروي رزمي هستي، با يك تير خودت را آماده بكن. بالأخره يا آن، يا اين ! اگر كسي نه اهل قلم باشد، نه اهل بيان باشد، نه اهل تير باشد؛ اين چه انتظاري دارد ؟!
اساس هدايت ها بر محور ( كيمياگري ) چنين امتي كم كم مي رود به سمت و سوئي كه اوّل با جاذبه حركت كند، بعد كيمياگري، او را حل كند.مناجات شعبانيّه را قبل از اينكه بخوانيم، اوّل مطالعه بكنيم، مباحثه بكنيم، بعد بخوانيم؛ در اين مناجات شعبانيّه وجود مبارك حضرت امير و سائر ائمه (عليهم السّلام) به خدا عرض مي كنند : خدايا ! آن وقتي كه تو مرا براي محبّتت بيدار كردي، من متنبّه شدم. ايقظتن ي ل محبّت ك (3) اين حالت همان حالت جاذبه است، اوّلاً؛ كيمياگري است، ثانياً. درس و بحث تا يك حدودي اثر دارد. انسان را تا كي بترسانند كه اگر گناه كردي، جهنّم مي روي ؟! تا كي او را تشويق بكنند اگر اطاعت كردي؛ ما به تو ميوه مي دهيم، حوري مي دهيم، مسكن مي دهيم ؟! براي انسان اينها خيلي كوچك است كه به او وعده بدهند اگر تو اطاعت كردي، با خدايت راز و نياز كردي؛ ف ي شغل فاك هون (4)، و م ن دون ه ما جنّتان (5) جنّاأ تجر ي م ن تحت ها الأنهار (6)؛ آيا انسان براي اينهاست ؟! انساني كه فرشته ها زير پاي او پر خود را پهن مي كنند تا او چيزي ياد بگيرد، انسان براي اينها خلق شده است ؟!
ممكن بودن نيل انسان به درجات فوق تصوّرات عادي اگر ملائكه لتضع اجن حتها تحت اقدام طلاب العلوم(7) يعني اين طالبان علم ديگر الآن ملكوتي اند، با فرشتگان همراهند، روي پر فرشته ها قدم مي گذارند. شما بايد سعي كنيد غدوّها شهرأ و رواحها شهر(8) باشد ! اگر باد توانست ملك سليمان را يكجا جابجا كند، صبح و بامداد به اندازه راه يك ماهه بروند، عصر به اندازه يك راه يك ماهه برود؛ شما كه روي بال فرشتگان نشستيد، چرا يك شبه ره صد ساله طي نكنيد ؟! بالأخره توان باد سليمان همين است، بيش از اين نبود ! راه يك ماهه را در يك پگاه برود، راه يك ماهه را در يك شامگاه برود.
اگر آدم بتواند يك شبه ره صد ساله برود، چرا نرود ؟! چرا خود را هدر بدهد ؟! در بين طلاب هميشه كساني بودند كه اين فيض نصيبشان مي شد. اگر يك بارقه اي در شما طلوع كرد؛ افراط نكنيد، تفريط نكنيد، ولي آن را مغتنم بشماريد. اين راه، آسان است؛ اين حرف ها نه دروغ است، نه مجاز است، نه ا غراق است، نه تشويق محض است؛ ملائكه حق است، پر و بالش حق است، زير پاي طلبه ها فرش كردن آن ملائكه حق است؛ اين طلبه ها روي بال فرشته ها مي روند. اگر روي بال فرشته ها مي روند؛ حدأقلش ملك سليمان است، نه جاي ديگر ! اگر كسي يك شبه ره صد ساله نرود، از اين مركب استفاده نكرده است.
(1) مستدرك الوسائل / 12 / 283 (2) فتح / 29 (3) اقبال الأعمال / 686 (4) يس / 55 (5) الرّحمن / 62 (6) بقره / 25 (7) الكافي / 1 / 34 (8) سبأ / 12
*سخنراني آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در ديدار با جمع كثيري از طلاب، فضلاء، دانشجويان و اقشار مختلف مردم قم به مناسبت ميلاد حضرت ولي عصر (عج) قم ؛ دفتر مقام معظّم رهبري ـ 1381

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

لاف غزل ها



اینجا نماد زمانه ،اینجا آپارتمان

من با قلم و دلم ، با آپارتمان

نورو صدا،و دو لنز دو چشم من

صحراودشت،کات،نماها آپارتمان

همسایه روبرو،راستی اسم او چه بود؟

نزدیک،دور،پنجره ها،ما،آپارتمان

بوی نسیم یکدفه حتی ز شعر رفت

احساس را برده به یغما آپارتمان

نظمی به سبک هند و عراقی غریبه اند

وقتی که هست قافیه ها با آپارتمان

حافظ زعصر شمع ودل و غنچه و گل است

ماها ز عصر لاف غزل ها آپارتمان

«حافظ چو رفت غنچه و گل نیز بگذرد»

اینجا نماد زمانه ،اینجا آپارتمان



*****خوشحال می شم اگه چکش کاری وزنیش کنید.

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

مرتبط با نوشته قبلی.

اساسا به اعتقاد من اصل بر حسن ظن است.واین حسن ظن در امور فردی بسیار موسع و قطعی است.
اما چند وقت است که فکر می کنم آیا حسن ظن موسعی که در امور فردی موظف به رعایت آن هستیم،در امور اجتماعی و سیاسی هم با همان وسعت قابل اجراست یاخیر.که متاسفانه این از مسائل کار نشده ای است که آقایان در حوزه ی علمیه کمتر به آن پرداخته اند.حداقل من ندیده ام.
لازم به توضیح است که وجه تمایزی که بین امور سیاسی و فردی به ذهنم می رسد،وجود داشتن یا نداشتن احتمال صدمه و ضرر به افراد و جامعه است(البته احتمالی عقلایی و ضرری عقلانی).
برای توضیح باید عرض کنم در مسائل فردی چه حسن ظن داشته باشیم چه نداشته باشیم ضرری به ما وارد نمی شود.مثلا در کتاب های اخلاقی آمده است که به کسی که دهانش بوی شراب می دهد،نباید شک کرد و او را شارب خمر دانست؛بلکه باید حسن ظن داشت و این احتمال را در ذهن غالب کرد که مثلا وی نمی دانسته چیزی را که دارد می خورد مسکر است.
در اینجا می بینیم که حسن ظن و یا سو ظن ضرری به ما یا جامعه نمی رساند.
اما در مسائل اجتماعی و سیاسی که ممکن است حسن ظن به متضرر شدن مسلمین و جامعه اسلامی بینجامد و امکان دارد تحلیلی هر چند ضعیف وجود داشته باشد که در صورت صحت آن مشکلی برای جامعه اسلامی ایجاد شود،تا کجا می توان و باید حسن ظن را جاری ساخت؟
سوال مهمی که باید حتما دنبال جواب آن بود و هنوز به آن نرسیده ام.(اگر نظری در این زمینه دارید لطفا دریغ نفرمایید.)
اما در مورد حسن ظن به صحت اصلاح واقعی آقای عطریان و ابطحی باید عرض کنم این قضیه مربوط به نوع اول است یعنی حسن ظن به ایشان باعث ایجاد ضرر نمی شود.که همین طور که عرض کردم در تسری بی قید و شرط و موسع حسن ظن در این موارد هیچ مناقشه ای نیست.

شجاعتتان را تحسین می کنم.


در مورد اظهارات آقای ابطحی و عطریانفر احتمال های مختلفی وجود دارد،کما اینکه در هر مسئله و موضوعی می تواند احتمال های مختلفی وجود داشته باشد.اما به هر حال آنچه مسلم است این است که همه ی احتمال ها نمی توانند درست باشند و فقط یک احتمال درست است.
عده ای این اظهارات را ناشی از عوامل بیرونی مثلا خوراندن قرص روانگردان ویا فشار بازجوهای زندان می دانند،و عده دای دیگر آن را در اثر عوامل درونی مثل بزدلی و ترس از محاکمه ویا نفاق و نان به نرخ روز خوردن تلقی می کنند.
اساسا در اینگونه موارد می توان شخصیت افراد را طبق بر گزیدن یکی از احتمال های مختلف متصور در رابطه با یک مسئله شناخت.
در این نوشته ی کوتاه به قسم اول یعنی تاثیر عوامل بیرونی بر اظهارات آقای ابطحی و عطریان زیاد کاری ندارم و معتقدم زمان به راحتی آن را روشن می کند.بحث من بیشتر حول احتمالات نوع دوم یعنی عوامل درونی است.احتمال هایی که معتقدین به آن را بیشتر همفکران خودم یعنی اصولگرایان تشکیل می دهند.
من طبق خصلت معهودم (که معتقدم ناشی از فرامین شرع است)ظاهر ترین و به عبارت دیگر نزدیک ترین احتمال را می پذیرم.زیرا من موظف هستم اولا از سوظن بپرهیزم(اجتنبوا کثیرا من الظن)و دوما موظفم به برادر مومنم و به تعبیر قرآن به خودم(چون مومنان همه عضو یک پیکرند)خوش گمان باشم.
بنابراین بنده معتقدم که اظهارات آقای عطریان و ابطحی را باید حمل بر صحت کرد وایشان را از انگ ریاکاری و بزدلی و... مبرا دانست.و نه تنها در تحلیل ها بلکه در دل نیز نباید این سوظن ها را تقویت نمود.
البته نا گفته نماند یک تحلیل خوشبینانه ممکن بعدا اشتباه از آب در بیاید،اما این باعث نمی شود که ما بر حسن ظن پافشاری نکنیم زیرا خود قرآن می فرماید:«اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن الاثم».مفهوم مخالف «ان بعض الظن الاثم»این است که بعضی ظن ها گناه نیستند.اما احتمال گناه نبودن بعضی از ظن ها باعث نمی شود که پروردگار به ما اجازه بدهد که به حسن ظن تخصیص بزنیم.(مراجعه کنید به تفسیر نمونه/ آیه 12 سوره حجرات).
تحلیلی را از یکی از دوستان دیدم که به کارگزارانی بودن آقای عطریان اشاره کرده بود و با این قرینه که کارگزارانی ها حزب بادند،به این نتیجه رسیده بود که آقای عطریانفر دارد نان را به نرخ روز می خورد.
به فرض اینکه کارگزاران خصلتی تکنوکراتی داشته باشد،با مقدماتی که قبلا به آن اشاره کردم و این کلام حضرت امیر(ع)که:«برای برادر دینی ات عذری بخواه و اگر عذری برایش نیافتی پس بکوش برای عذر یافتن جهت او تا او را معذور بدانی» ،باز تحلیل غالبی وشرعی این تحلیل نخواهد بود.
هر چند در مورد خصلت تکنوکراتی کارگزاران، واساسا ماهیت حزبی آن (به معنای خاص کلمه)بحث های زیادی وجود دارد،که اگر وقت شد بعدا مجزا به این قضیه می پردازم.
بنده شجاعت آقای عطریان و ابطحی را در بیان صریح اعتقادات خود واصلاح برخی انحراف هایشان تحسین می کنم.و معتقدم در جامعه اسلامی هر نوع تغییر به سمت راه صحییح باید تشویق شود.
شکستن بت کبر نفسانی و غرور علمی یا سیاسی کار ساده ای نیست؛از این جهت باز هم ایشان را تمجید می کنم و بر شجاعتشان درود می فرستم.
پیشنهاد ما به سایر نخبگان سیاسی نیز همین است که مواضع و عملکرد های خود مخصوصا در جریانات بعد از انتخابات را مرور کنند،واین شجاعت را در خود بپرورانند که اگر جایی انحرافی از مسیر حق داشته اند اصلاح کنند.
به قول رهبری عزیز،نخبگان سیاسی امروز سر جلسه امتحانند.امیدوارم همه از این امتحان الهی سر بلند بیرون بیایند.

۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

شوکه


این روزها اینقدر مسائل عجیب و غریب از اوضاع سیاسی کشور می شنوم که دیگر کمتر خبری مرا شوکه می کند.اما با این وجود اظهارات امروز آقای ابطحی در دادگاه مرا شوکه کرد.
ب.ت)لازم به توضیح است که تعجب من از ابطحی است نه صحبت هاش.یعنی اگه متن گفته های ایشان را جلوی من می گذاشتند ومی گفتند حدس بزن اینها را چه کسی گفته محال بود بگویم این صحبت های ابطحی است.

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

یک مقاله انتخاباتی خوب از تابناک.


پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، تبلیغات گسترده و ایجاد ابهام در مورد انتخابات تکرار آن، از جمله اتفاقات بدیع پس از این حماسه بود.به گزارش سرویس سیاسی «فردا»؛ در روزهای پس از انتخابات، طرف شکست خورده در انتخابات سعی نمود تا به انحا مختلف و طرح مسائل متفاوت به توجیه ادعا خود بپردازد.اولین نکته مشترک تمام این ادعاها را می توان «کلی گویی به ‌دور از استناد مصداقی قابل بررسی» دانست.دومین نکته مشترک در این ادعاها تکیه بر موارد عدمی است که هیچ اظهار نظری درباره آن نمی‌توان کرد و هر کس می‌تواند از آنها به نفع خود استفاده کند. برای مثال این که نتایج تفکیکی حوزه‌ها با دو روز تاخیر اعلام شده و یا اینکه برای برخی نمایندگان نامزدها کارت صادر نشده است؛ لزوما اثبات نمی‌کند که تخلفی صورت گرفته باشد.تنها کارکرد طرح پی در پی این اوامر را می توان طرد کردن استدلالات منطقی بود. به نحوی که هواداران با مشاهده کثرت شبهات استدلال‌نما به لحاظ روانشناختی به نوعی ایمان و تعصب ناخودآگاه دچار شوند که اگر در جایی به یکی از شبهات او پاسخ داده شد فهرست طولانی شبهات دیگری در ذهن او نقش ببندد و به نحوی او را از لحاظ ذهنی ایزوله کند.از سوی دیگر این استراتژی موجب افتادن توپ به زمین حریف و منفعل کردن او از طریق مجبور کردنش به پاسخگویی است. اما در هر حال پاسخگویی به این شبهات ضروری است و پاسخگویی این شبهات عدم صداقت و هوچی‌گری رقیب را واضح می‌کند.یکی از شبهات مطرح شده در این رابطه، بیان این است که چرا رهبر انقلاب پیام تبریک خود را به سرعت و در اولین ساعات پس از اعلام نتایج منتشر کرده‌اند؛ در حالی که در انتخابات دیگر اینگونه نبود. عده‌ای پای خود را از این هم فراتر گذاشته و اشکال می‌کنند که اعلام پیام رهبری پیش از رسیدگی به شکایات به نوعی تمام کردن و غیر قابل تغییر کردن نتایج انتخابات است.هر چند که پاسخ‌های منطقی زیادی برای این مسئله وجود دارد- از قبیل اینکه اختلاف آرای رقبا و نیز اطمینان کامل به سلامت انتخابات و امکان‌ناپذیری تخلف گسترده به نحوی که نتایج آرا را به نحو چشمگیری تحت تاثیر قرار دهد می‌تواند رهبری را به جمع‌بندی منطقی برساند که چه کسی منتخب خواهد بود- اما مقایسه تطبیقی پیام‌های رهبر انقلاب در انتخابات گذشته، کذب و مضحک بودن این شبهه استدلال‌نما را روشن می‌کند. اتفاقا پیام رهبر انقلاب اسلامی در انتخابات دهم دیرتر از تمام پیام‌های دیگر منتشر شده است.تمامی پیام‌های رهبری در آرشیو خبرگزاری‌ها و نیز آرشیو پایگاه اطلاع رسانی ایشان به همراه تاریخ و ساعت انتشار آن موجود و برای همه قابل دسترس است و ما جهت تنویر افکار عمومی آن‌ها را در اختیار خوانندگان قرار می‌دهیم.
انتخابات هفتم ریاست جمهوری........تاریخ صدور پیام:3خرداد76........ساعت :15.12

انتخابات هشتم ریاست جمهوری............ // :19خرداد80................... // :12.08

انتخابات نهم ریاست جمهوری.............. // :4تیر84..................... // :14.30

انتخابات دهم ریاست جمهوری............. // :23تیر88.................. // :15.58

۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

یه به اصطلاح شعر از خودم!


گذشت ثانیه ها خاستگاه آدم بود
جهان اسیر تحول ،زمانه وهم آلود
قطار عمر در ایستگاه بیست ویکم
و کودتای زمان حاکمی مسلم بود
بنا به اقتضای زمان زبان شعرم را
عوض می کنم اگه وزن هم نداره بگو نداشته باشه.

اینجا ایستگاه بیست ویکم
عصر است وآفتاب
وسایبانی که تنها هنرش محروم کردن من از تابش خورشید.

عصر است وآفتاب
وجایی در کودکی شنیده ام که قسم به عصر که انسان زیر سایبان است.

اینجا عصر است ولی شب است.
چه پارادوکس زجر آوری.
بدن من زیر سایبانی که عصر را شب کرده کمبود ویتامین D گرفته است.

عصر ما عصر قلب رو ولش دو زار نمی ارزه عقل رو بچسپ
عصر پوزیتیویسم،عصر اومانیسم.
عصر ما عصر زیبا دیدن زشتی های تبرجات زنان
عصر باران کوثری،مهناز افشار.

اینجا روشنی آفتاب را هم که بر گزینی تک تک سلول هایت سایه زده شده اند.

عصر است وآفتاب
وما عصر آخرین
و باز جایی در کودکی شنیده ام که:«ثلة من الاولین و قلیل من الاخرین».

گذشت ثانیه ها خاستگاه آدم بود
جهان اسیر تحول،زمانه وهم آلود
قطار عمر در ایستگاه بیست و یکم
و کودتای زمان حاکمی مسلم بود
****خیلی خیلی خوشحال می شم نقدش کنید.

معرفی کتاب



می خوام یه کتاب معرفی کنم.از اون کتاب هایی که خوندن و نخوندنش خیلی با هم فرق می کنند.نمی دونم شاید معرفی این جور کتاب ها کلاس نداشته باشه،اما واقعا کتاب خوبی است.


کتاب «اسرار نماز»آیت الله جوادی آملی.


البته بنا به سبک آقای جوادی کمی ثقیل وسنگین است بنابراین توصیه می کنم اگر احیانا کتاب را تهیه کردید و دیدید این موضوع اعصابتان را خورد می کند،ادامه ندهید یا از خیر آن بخش هایی که احساس می کنید ثقیل است بگذرید.


یادم می آد کلاس پنجم ابتدایی که بودم یه روز گلستان سعدی را دستم گرفتم تا بخونم.بعد از مقداری خوندن هر چی بد وبیراه بود البته توی دلم نثار سعدی بیچاره کردم.با خودم می گفتم آخه این نثر های مسخره چیه که اینقدر ازش تعریف و تمجید می کنند.همین خاطره باعث شد که کل دوران راهنمایی سراغ گلستان نرم.مدت ها بعد یعنی در دوران دبیرستان دوباره با اکراه سری به گلستان زدم.اینبار برایم جالب و لذت بخش بود.وچاره ای نداشتم جز اینکه به خاطره ی گذشته ام دراین مورد بخندم.


حالا خودتون ربط این خاطره رو بامعرفی کتاب و توصیه ی بعد از اون پیدا کنید.


البته یک نوید هم بدم که آقای جوادی در جایی در مقدمه می نویسند که به دلائلی از جمله سر درد شدید (میگرنی که متاسفانه مدت هاست ایشان را اذیت می کند)مطالب را به تفضیل بیان نکرده اند.بنا بر این شرح های مفصل تسنیم گونه را در این کتاب شاهد نیستید.واین هر چند در کل بد است اما از این جهت که کتاب خلاصه است برای من که جذاب است.


راستی شما رو به یک حدیث در مورد نماز دعوت می کنم.رسول الله(ص)می فرماید:«ان الرجلین من امتی یقومان فی الصلاه،ورکوعهما و سجودهما واحد،و ان ما بین صلاتیهما مثل ما بین السما و الارض»

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

زیارت


دلم لک زده برای زیارت.حرم جدم رسول الله یا بقیع یا امام رضا.هیچ فرقی نمی کند فقط دلم لک زده برای زیارت.

دو موضوع کاملا جدی.


یک نکته کاملا جدی ومبنایی در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی را می خواهم فقط نام ببرم.توضیح وتشریحش باشد برای بعدها.شایدم هم هیچ وقت به توضیح و تشریحش در این وبلاگ نپرداختم. چون همانطور که گفتم این موضوعی کاملا جدیست ومن هم حداقل تا الان تصمیمم این بوده که به موضوعات جدی در اینجا نپردازم.
آن نکته این است که ریشه ای ترین بحث هایی که در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی وحتی معرفتی وجود دارد دو موضوع است:یک)بحث جدایی دین از دنیا وبه عبارت خاص تر جدایی دین از سیاست(سکولاریسم).دو)نسبی گرایی در حوزه ی معرفت(پلورالیسم)
سکولاریسم و پلورالیسم ریشه ای ترین اختلاف هایی است که خط کشی های بین دو تفکر را مشخص می سازد.به اعتقاد من چالش های اصلی نظام اسلامی ما که در سال های آینده جدی تر خود را نشان خواهند داد همین دو مسئله هستند.
خیلی جای بحث دارد.افکار سکولاریستی نهضت آزادی در اول انقلاب ونوع برخورد امام(ره) با این تفکرات،حلقه کیان و تاثیرگذاری افکار پلورالیستی دکتر سروش بر اعضای این حلقه،اظهارات در لفافه یا صریح برخی احزاب یا افراد دراین موارد به خصوص در دوره هشت ساله اصلاحات،پیاده شدن سیاست پلورالیستی در حوزه فرهنک در زمان وزارت عطا مهاجرانی واعلام صریح اعمال این سیاست ها توسط او،بررسی تاثیرات ناخود آگاه این افکار بر مدیران و آفراد جامعه و... همه موضوعاتی که می توان مفصلا پیرامونشان بحث کرد اما الان قصد وحوصله ی طرح آنها را ندارم.
اینها را گفتم که دوستان انقلابی و ولایی من بیشتر به اهمیتش توجه کنند وعلاوه بر بررسی مسائل سطحی وروزمره ی سیاسی و اجتماعی که شاخصه ی اصلی آنها زود گذر بودن است،مطالعه ی خود حول این دو موضوع محوری را بیشتر کنند.
دوستان حزب الهی من علیکم بالمطالعه بیرامون(پیرامون)بلورالیسم(پلورالیسم) و سکولاریسم!!!

مرگ تاسف بار

مرگ محسن روح الامینی در زندان اوین بسیار تاسف باراست وحتما باید رسیدگی شود.من این آقا را نمی شناسم و کاری هم ندارم که دیدگاه های سیاسی او چه بوده است. فقط می دانم این اتفاق ونظیر این اتفاق ها نباید بیفتد.این تندروی های وکوتاهی هایی که قاعدتا توسط افراد جاهل افراط گر انجام می شود کاملا غیر شرعی وغیر اخلاقی است واصلا به صلاح نظام نیست.اگر مجازات جرم کسی مرگ هم باشد پس از محاکمه در دادگاه صالح،و طبق اصل قانونی بودن جرم ومجازات،با استناد به مواد قانونی باید حکم صادر و اجرا گردد.این اصول پذیرفته شده ی قانون وشرع است. امیدوارم این عدالتخواهی و دوری جستن از محافظه کاری های بی مورد که شعار رییس جمهور محبوبمان است در مسوولین قوه قضاییه و افراد ذی صلاح رسیدگی به این بی قانونی نیز وجود داشته باشد تا به این قضیه رسیدگی کنند وفرد یا افراد عامد یا خاطی را محاکمه نماییند.عدالت عدالت است چه برای مخالف چه برای موافق.
*در ضمن خدا لعنت کند کسانی را که بعد از انتخابات با بی قانونی های خود عامل مستقیم یا غیر مستقیم نا آرامی ها بودند.نا آرامی هایی که این قبیل جنایت ها هم غیر مستقیم نتیجه آنهاست.
*همچنین مواضع دکتر روح الامینی پدر محسن روح الامینی در جلوگیری از سواستفاده از قتل فرزندش نیز در خور تحسین است.

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

روزمرگی ازت بدم میاد!


نمی دونم داریم چیکار می کنیم.نمی دونم داریم کجا می ریم.روزهامون داره یکی یکی میره.روزهایی که تمام دارای ما هستند.شاید این نوشته ها به نوشته های نوجوان های تازه به بلوغ رسیده ی ایده آل نگر بیشتر شبیه باشه تا یک نثر پخته اما این صدای ضمیر آرمان گرای مغبون ماست که هر روز سرخورده تر می شود.واقعا توی بیست ساله هیچ به این فکر کردی که بیست سال دیگه توی چهل ساله کجای کوه معرفت قرار داری.بهشت رو به بها می دن نه به بهانه.(خودمونیم ولی چه متن شعارگونه ای شد.وخیلی خوب می دونم توی محیطی که شعار دادن نقل و نباته این نوع نوشتن مستهلک و بی تاثیر و بی ارزشه اما بذار برای دیگران بی تاثیر باشه در عوض برای خودم با ارزشه.)روزمرگی چیزی که ازش متنفرم.روزمرگی ای که قاتل روزهای ماست.مرضی که یقه ی اکثر ما رو گرفته اما خیلی هامون ازش بدمون نمی آد.نمی دونم.نمی دونم دیگه چی بگم.آیا می شه در این دنیای پر از ویروس رفاه طلبی و ارزش های پوچ از چنگال های روزمرگی رهایی یافت.مرض فراگیری که در برخوردهای اجتماعی روز به روز در ما بیش تر ریشه می دوانند.وقاعده این است که هر مادری اولین چیزهایی که در چند سال اول زندگی کودکش به او هدیه می دهد این بیماری مهلک است.

خدا نکند روزی بتوانی از زیر چنگالش خود را رها کنی آن وقت است که همه چپ چپ نگاهت می کنند.انگ خواهی خورد انگ علافی.انگ غیر متشخص بودن.

خیلی می ترسم. می ترسم که موقع مرگم رسیده باشد ومن متشخص باشم.

(معمولا این نوع متن هام اون چیزی که می خوام از آب در نمی یان.اماخلاصش اینکه از روزمرگی بدم می آد.متنفرم.حرصم می گیره.اعصابم خورد می شه و...)

معیار


آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهنت روی طناب رخت.
باران را
اگرببارد بر چترهای آبی تو
وچون تو نماز خوانده ای خداپرست شده ام.
( بیژن نجدی)

شعبان آمد.


اعیاد شعبانیه مبارک باشه.ان شاالله عیدی من وشما زیارت امام حسین(ع) وحضرت ابالفضل(ع)در کربلا و زیارت امام سجاد(ع) در مدینه.آخ که چه حالی می ده بودن در بقیع.آی خدا.

پ.ت)راستی سفارش می کنم مناجات شعبانیه رو حتما بخونید.فوق العاده است.آدم رو مست می کنه.البته خودم هنوز توی این سه روز نخوندم.اما یکی از چیزهایی که پارسال همین موقع ها توی شهر جدم مدینه ودر مسجدالنبی منو مدهوش می کرد همین مناجات بی نظیر است.امام خمینی وقتی می خواد سرمایه های شیعه را نام ببرد مناجات شعبانیه رو جز اولین آنها برمی شمرد.راستی توصیه می کنم که اگر در فهم عربی آن مشکل دارید حتما معنی آن را بخوانید.منظورم این است که بدانید چه می گویید.

بلبشو

عجب اوضاع بلبشویی شده.مشایی،هاشمی،درخواست میرحسین و کروبی از وزارت کشور برای مجوز مراسم چهلم به قول خودشان شهدای حوادث بعد انتخابات وخیلی چیزهای دیگر.بنا نداشته وندارم در وبلاگم زیاد حرف سیاسی بزنم فقط چند نکته می نویسم و زیاد وراجی نمی کنم.اول اینکه آدم دلش می گیره وقتی این همه بی اخلاقی ها رو در عرصه سیاست می بینه.چیزی که همیشه ازش می نالم.توی این چند مدت آبرو برای این مشایی بیچاره نگذاشتیم.هرچه از دهنمون در اومد نثارش کردیم. بابا اینکه این جناب لیاقت معاون اولی رو نداره ویا حداقل مصلحت اقتضا می کنه که ایشون توی این پست قرار نگیرن درست اما دلیل نمی شه که مثلا اونو از مهره های انقلاب مخملی بدونیم و زمین وزمان رو بهم بدوزیم تا اینو ثابت کنیم.متاسفانه هر تحلیلی در مورد مسایل سیاسی به ذهنمان می رسد بدون تامل وتوجه به صحت آن بیان می کنیم و علتش چیزی نیست مگر دور شدن از فرامین اخلاقی دین.در مورد قضیه هاشمی هم همینطور.این چند مدت بسیار تندروی ها مشاهده شد.البته ناگفته نماند انتقادهای زیادی به مواضع جناب هاشمی در این چند مدت وارد است . بزرگترین انتقار ما به ایشان تاکیید نکردن بر جایگاه رهبری وفصل الخطاب بودن فرامین ایشان در نماز جمعه است.از آقای هاشمی توقع می رفت که مثل همیشه برجایگاه بی بدیل ولی فقیه در نظام اسلامی تاکیید می کردند.البته هنوز هم دیر نشده وایشان با اعلام صریح موضع خود نسبت به این قضیه می توانند از این امتحان بزرگ مانند خیلی از امتحان های گذشته ی خود سربلند بیرون بیایند.آقای هاشمی بر لبه پرتگاهی قرار گرفته که بی تدبیری و توسل نجستن به دین برای نجات از تاریکی های هوی نفس باعث سقوطی سهمگین برایش می شود.امیدوارم خدا به همه ما توفیق تشخیص راه صحییح را بدهد.رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

من یک جغدم!


این چند مدت کارم شده مطالعه وخواب.کافه پیانو داره تموم میشه.1984جرج اورول رو هم مقداری خوندم و مقداری هم از داستان کوتاه های گوگول روسی.چند روایت معتبر مصطفی مستور هم بی نظیر بود.مقداری هم در مورد پلورالیسم دینی مطالعه داشتم.البته شق آخری چون همراه با نکته برداری است ومن همیشه از این کار بدم می اومده کمی اعصاب خورد کنه.شب های چهار شنبه هم باید تا دیر وقت بشینم و کتاب های مربوط به جریان شناسی سیاسی رو نشخار کنم چون فرداش کلاسی با همین عنوان دارم وباید دو ساعت یک بند ور بزنم.ممکنه بپرسید چرا در طول هفته خودم رو برای کلاس آماده نمی کنم تا مجبور نشم شب های چهار شنبه تا دیر وقت خودم را زحمت بدم.علتش واژه ای است که به قول نویسنده ی کافه پیانو نظام اخلاقی جامعه ما اجازه نمی دهد آن واژه را به کار ببرم.به هر حال ولعم برای مطالعه بر خلاف تابستان های قبل بد نیست.البته همان طور که اول نوشتم این ولع مطالعه، رقیبی به نام خواب داره که خیلی سر سخته.شاید شبانه روز بالقوه استعداد یازده دوازده ساعت خواب رو داشته باشم که البته به خودم فشار می آرم! وحدود نه ده ساعت بیش تر نمی خوابم! برنامه ی خوابیم هم معمولا اینطورییه که شبها بیدارم وروزها خواب.درست مثل یک جغد! البته بعضی کارهای دیگه هم هست که این لابلاها اونها روهم باید انجام بدم.مثلا کار ثبت دو تا شرکت که بابا برای اینکه جربزه ی حقوقی منو چک کنه اونو به من سپرده. وای که چقدر از کارهای اینطوری بدم می آد.کارهایی که وقتی انجام می دهم هیچ احساس مفید بودنی بهم دست نمیده.اصلا بذار علارغم این که اگه بابا بفهمه ممکنه ناراحت بشه اعتراف کنم که از کار های حقوقی بدم می آد.اصلا برای همینه که به جای اینکه تابستون رو برای آزمون وکالت بخونم دارم چرندیات غیر حقوقی می خوانم.خدایا ما را در راهی که خودت دوست داری موفق گردان.

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

تبریک.همین.


بعثت جدم رو به همه از جمله خودم تبریک می گم.

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

به همین راحتی

یک هفته ای می شه که شیرازم.ازبعداز عید تا یک هفته پیش فقط یک روز شیراز بوده ام واین رکوردی در طول دوران لیسانسم محسوب می شود.چهار سال لیسانسم تموم شد به همین راحتی.دارم به روزهای اول دانشجویی فکر می کنم.آنقدر برام سخت بود که توی حرم عمه بزرگوارم می نشستم وگریه می کردم.بارها به خودم فحش دادم که چرا شبانه شیراز رو نزدم.الان چهار سال از اون روزها میگذره وباز بغض گلوم رو گرفته.اما اینبار بغضم بغض دل تنگیه.دلم برای خیلی چیزها تنگ شده.برای خیلی کس ها.پسرک شیطون وپرحرف پردیسی حالا نشسته پای نت وداره به خاطراتش فکر می کنه.می خوام اسم دوستهایی که خیلی هاشون رو مثل برادرم دوست دارم بنویسم تا مباد روزمرگی ها این همراهان ناب ترین دوران زندگیم رو از خاطرم ببرند.چند شب پیش جلوی مغازه هادی نشسته بودیم وبساط بگو وبخند به راه بود.یکی از مشتری ها آمد جلو واز من پرسید:ببخشید اسم شما چیه؟جوابش رو که دادم گفت پس درست حدس زده بودم وبعد از من پرسید منو میشناسی؟کمی فکر کردم.نمی شناختمش.راهنمایی هایی او هم افاقه ای نکرد.سال اول دبیرستان،مدرسه معارف،باهم تا ولیعصر پیاده می اومدیم بعد تو می رفتی سمت مدرس ومن می رفتم سمت خاتون.نه فایده ی خاصی نداشت.ازذهنم رفته بود.به همین راحتی و به همین خشمزگی. اسم هم پردیسی هام رو برای این می خوام بنویسم که دوست ندارم هیچ وقت فراموششون کنم.مخصوصا بعضی هاشون رو.هرچند ممکنه خیلی هاشون الان توی ذهنم نیاند.(یک لحظه هیچ دقت کردی متنت چقدر رسمیه.بابا اینجا قرار بود فضای فانتزی تو باشه.غیر رسمی وغیر جدی.قرار بود وقتی از امور جدی به تنگ می آی بیای اینجا.قرار نبود؟).

حسین احمدی-محمد حاجی زاده-نوید جعفرنژاد-علیرضامسیح پور-مجتبی قربانیان-عباس نقدی پور-احمد نادری-محمد نرگسیان-محمد منصوری.ول کن آخه چند تاشون رو بنویسم.مگه یکی ودوتان.آی همه هم پردیسشی های من دوستون دارم.خیلی هم دوستون دارم.

با هر بهااانه و هوسی عاشقت شده است فرقی نمی کند چه کسی عااااشقت شده است.دارم توی خیالم باصدای بلند شعر می خونم وازراهروی طبقه سوم به سمت اتاقم می رم. مثل همیشه.وحیدشریفی رو می بینم و مثل همیشه لوپش رو می گیرم و محکم می کشم.با لهجه اصفهانی غلیظ بهم میگه:چلی؟.منم به لحن خودش بهش می گم تو یک دایره به تمام معنایی.
-سید حسام.
-صدای نویده.بلند می گم جانم وبعد ادامه می دم:اساسا...به درد سه کار می خورند...و...و... .

آی.آی.آی .زندگی چقدر نامردی تو.

با صدای بلند داد می زنم:پروردگارم دوست دارم.ممنونتم.برای همه چیز.برای مجاورت با عمه بزرگوارم.برای پردیسی شدنم وبرای همه ی چیزهای دیگه آی خدا چقدر تو خوبی.می بوسمت.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

انتخابات،دانشگاه،رحلت نورچشممان آیه الله العظمی بهجت و...همه موضوعات خوبی هستند که می توانم در موردشان بنویسم.اما دوست دارم در مورد خودم بنویسم.خودی که چند وقته خودش نیست.احساس پیری می کنم.واقعیات آرمان هایم را صیقل داده است.آرمان هایی که جز ذات من است.اصلا از خودم راضی نیستم.حسام بیست ودو ساله نباید اینجایی می بود که الان هست.بدترین چیز برای من این است که مثل بقیه باشم.

۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

من احمدی نژادی ام اما احمدی نژادی نیستم!

قمم. قم عزیز.اعصابم خورده از این سیاستی که انگار واقعا بی پدر مادر شده.امروز بعد از کلاس شیرین جمعیت برخورد با یک به اصطلاح احمدی نژادی کله خشک ضد حال ترین چیزی بود که می شد باهاش مواجهه شد.
من خودم احمدی نژادی ام و هیچ ابایی از ابراز این عقیده ام ندارم.هرچند دولت نهم را خالی ازعیب نمی دانم.اما این احمدی نژادی بودن کجا و آن احمدی نژادی بودن کجا.
احمدی نژادی بودن آنها یعنی فحش وبد و بی راه گفتن به قالیباف،محسن رضایی،احمد توکلی،لاریجانی،ناطق،علی مطهری و... .
احمدی نژادی بودن آنها یعنی اگه از علمایی مثل جوادی آملی یا امینی یا...استدلالی بر خلاف دید سیاسی آنها را بیان کنی حضرات را به راحتی به نداشتن بینش سیاسی متهم کنند.
احمدی نژادی بودن آنها یعنی همه بدند غیر از احمدی نژاد و آقا.
به خدا قسم از برخی از حرف های اینها اشکم جاری می شود.در یکی از این جلسات سخنرانی یکی از این نوع افراد آنقدر اشک ریختم که توی عزاداری این قدر گریه نمی کنم.
خدایا عاقبت امور ما راختم به خیر کن.

۱۳۸۸ فروردین ۴, سه‌شنبه

الکی نوشت


نمی دونم از کجا یا ازچی بنویسم.فقط می دونم باید بنویسم.بعضی نوشتن ها برای خودشون درمون دردن.شاید اگه این نوشتن نبود آدم دق می کرد.بیچاره قدیمی ها که خیلی هاشون نوشتن بلد نبودن.شاید به همین خاطر که دق نکنن اینقدر ازفکشون کار می کشیدن دیگه.

معمولاُ وقتی می خوای حرف بزنی وسوژه ای به ذهنت نمی رسه بهترین راه گیر دادن به هواست.هوا چقدر خوبه نه؟ چرا که بد باشه.اون هم توی شیراز.

امسال برای اولین بار تو سفرهای نوروزی با خانواده نبودم وکمتر از این بهار عزیز دارم لذت می برم.البته بخش عمده ی این لذت نبردن به دوریم ازخودم بر می گرده.خیلی داغونم.چقدر دوست داشتم بتونم بپرم تو بغل خدا و در آرامش آغوشش تمام این تشویش ها رو فراموش کنم.ولی افسوس که اراده ی ضعیف وخوی انس گرفته با روزمرگی باعث شده که روی این کار رو نداشته باشم.

البت حال بدنیم هم خوب نیست.بعد از10روز هنوز سرماخوردگی یادگاری راهیان نورم خوب خوب نشده و این آلرژی لعنتی بهاره هم که چند سالی میشه که تو نوروز سرم رو درد میاره دوباره اومده عید دیدنی.

راستی خیلی خوشحالم ازاینکه امسال سال اصلاح الگوی مصرف نامیده شد.بهترین نامی که برای سال اول دهه ی پیشرفت وعدالت میتونست انتخاب بشه.خداعمر بده آقای بی نظیرم رو.خیلی در این زمینه دغدغه دارم و داشتم.
به نام پروردگارم که هرچه دارم و ندارم از اوست.خدایا به خاطر داده هات شکر به خاطر نداده هات هم شکر.
امیدوارم سال 88 سال خوبی باشه.