۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

من یک جغدم!


این چند مدت کارم شده مطالعه وخواب.کافه پیانو داره تموم میشه.1984جرج اورول رو هم مقداری خوندم و مقداری هم از داستان کوتاه های گوگول روسی.چند روایت معتبر مصطفی مستور هم بی نظیر بود.مقداری هم در مورد پلورالیسم دینی مطالعه داشتم.البته شق آخری چون همراه با نکته برداری است ومن همیشه از این کار بدم می اومده کمی اعصاب خورد کنه.شب های چهار شنبه هم باید تا دیر وقت بشینم و کتاب های مربوط به جریان شناسی سیاسی رو نشخار کنم چون فرداش کلاسی با همین عنوان دارم وباید دو ساعت یک بند ور بزنم.ممکنه بپرسید چرا در طول هفته خودم رو برای کلاس آماده نمی کنم تا مجبور نشم شب های چهار شنبه تا دیر وقت خودم را زحمت بدم.علتش واژه ای است که به قول نویسنده ی کافه پیانو نظام اخلاقی جامعه ما اجازه نمی دهد آن واژه را به کار ببرم.به هر حال ولعم برای مطالعه بر خلاف تابستان های قبل بد نیست.البته همان طور که اول نوشتم این ولع مطالعه، رقیبی به نام خواب داره که خیلی سر سخته.شاید شبانه روز بالقوه استعداد یازده دوازده ساعت خواب رو داشته باشم که البته به خودم فشار می آرم! وحدود نه ده ساعت بیش تر نمی خوابم! برنامه ی خوابیم هم معمولا اینطورییه که شبها بیدارم وروزها خواب.درست مثل یک جغد! البته بعضی کارهای دیگه هم هست که این لابلاها اونها روهم باید انجام بدم.مثلا کار ثبت دو تا شرکت که بابا برای اینکه جربزه ی حقوقی منو چک کنه اونو به من سپرده. وای که چقدر از کارهای اینطوری بدم می آد.کارهایی که وقتی انجام می دهم هیچ احساس مفید بودنی بهم دست نمیده.اصلا بذار علارغم این که اگه بابا بفهمه ممکنه ناراحت بشه اعتراف کنم که از کار های حقوقی بدم می آد.اصلا برای همینه که به جای اینکه تابستون رو برای آزمون وکالت بخونم دارم چرندیات غیر حقوقی می خوانم.خدایا ما را در راهی که خودت دوست داری موفق گردان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر